آیه 113 سوره نحل
<<112 | آیه 113 سوره نحل | 114>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و رسولی از خود آنها بر آنها آمد ولی او را تکذیب کردند، و عذاب بر آنها فرا رسید در حالی که ستمکار بودند.
و همانا پیامبری از خود آنان برای [هدایت] شان آمد، ولی او را تکذیب کردند، پس عذاب [خدا] آنان را در حالی که ستمکار بودند، فراگرفت.
و به يقين، فرستادهاى از خودشان برايشان آمد، اما او را تكذيب كردند، پس در حالى كه ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت.
پيامبرى از خودشان به نزدشان آمد، تكذيبش كردند؛ و عذاب، آن ستمكاران را فروگرفت.
پیامبری از خودشان به سراغ آنها آمد، او را تکذیب کردند؛ از این رو عذاب الهی آنها را فراگرفت در حالی که ظالم بودند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَ هُمْ ظالِمُونَ»: در حالی که ظالم و ستمگر بودند. در حین ستمگریشان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113»
البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت.
نکته ها
اين آيه در ادامه آيهى قبل مىفرمايد: مردم ناسپاس نه تنها نعمتهاى مادى را كفران كردند، بلكه بزرگترين نعمتهاى معنوى، يعنى پيامبران الهى را تكذيب نمودند كه در نتيجه قهر خداوند آنان را فراگرفت.
پیام ها
1- پيامبران از ميان مردم و مردمى بودند. كفّار آنان را مىشناختند، امّا لجاجت مىكردند. «رَسُولٌ مِنْهُمْ»
2- عذاب خداوند، پس از اتمام حجّت است. جاءَهُمْ رَسُولٌ ... فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ
3- تكذيب پيامبران، هم ظلم به خود، هم مكتب وهم رهبر است. فَكَذَّبُوهُ ... هُمْ ظالِمُونَ
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 592
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113)
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 386.
«2» تفسير قمى جلد 1، صفحه 391.
جلد 7 - صفحه 296
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ: و هر آينه بتحقيق آمد بديشان، يعنى اهل مكه، پيغمبرى از ايشان يعنى حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. فَكَذَّبُوهُ:
پس تكذيب كردند او را، فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ: پس فرا گرفت ايشان را عذاب، يعنى قحط و ترس، يا قتل روز بدر. وَ هُمْ ظالِمُونَ: و حال آنكه ايشان ستمكاران بودند بر نفس خود به شرك و تكذيب. نزد بعضى «1» مراد به قريه نامعين است كه خداوند مثل زده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (114) إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (115)
ترجمه
روز كه ميآيد هر كسى با آنكه مجادله ميكند براى خودش و وفا كرده ميشود بهر كس آنچه بجا آورد و آنها ستم كرده نميشوند
و زد خدا مثلى كه بلدى بود امن و آرام ميآمد آنرا روزيش فراوان از هر جا پس كفران نمودند بنعمتهاى خدا پس چشانيدشان خدا اثر لباس گرسنگى و ترس را براى آنچه بودند كه ميكردند
و بتحقيق آمد آنها را پيغمبرى از خودشان پس تكذيب نمودند او را پس گرفت آنها را عذاب در حاليكه بودند ستمكاران
پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و شكر كنيد نعمت خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد
جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود در حاليكه نه ستمكار باشد و نه متعدى پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است..
جلد 3 صفحه 322
تفسير
ظرف در صدر آيه يا متعلّق است بغفور رحيم در آيه سابقه يا به اذكر مقدّر و مراد روز قيامت كبرى است كه مردم در پيشگاه الهى حاضر ميشوند و هر كس حجّت باطلى اقامه مينمايد براى رفع تقصير از خود و عذر غير موجّهى ميآورد براى ترك اطاعت خويش و كسى بفكر كسى نيست روز وا نفسا است و جزاى اعمال بد و خوب آنها بدون كم و زياد بآنها داده ميشود و در اين باب بر آنها ستم نميشود كه از عمل خيرشان چيزى كاسته يا بر عمل شرّشان چيزى افزوده شود و ممكن است عين اعمال بآنها مسترد شود بصورت زشت و زيبا و خداوند مثلى زده است براى اهل مكّه كه در بلدى بودند امن و مورد اطمينان از هجوم دشمن باحترام كعبه با وسعت رزق چون از طائف و غيره انواع فواكه و اطعمه بآن جا حمل ميشد و مرفّه البال زندگانى مينمودند پس كفران نعمت كردند و بت پرست شدند و خداوند چشانيد بآنها و مقدّر كرد براى اهالى آن گرسنگى و ترس را كه مانند لباس بر بدنشان احاطه داشت براى اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پيغمبرى از اهل بلد خودشان پس تكذيب نمودند او را و معذب بعذاب مذكور شدند با آنكه ستمكار بودند بر خودشان و بعضى گفتهاند عذابشان در جنگ بدر بود و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفرين فرمود آنها را و از خداوند خواست كه هفت سال بقحطى مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت يوسف عليه السّلام بعلاوه منع فرمود از آنكه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براى تجارت نداشتند و از گرسنگى مردار و خون ميخوردند و قمّى ره فرموده اينها قومى بودند كه نهر آبى داشتند و با وفور نعمت و رفاهيّت زندگانى ميكردند پس كفران نعمت نمودند و استنجاء كردند بخمير براى آنكه نرم باشد پس نهرشان خشك شد و گرفتار قحطى شدند بطوريكه همان خميرهائى كه خودشان را با آنها پاك كرده بودند بين خودشان قسمت ميكردند و ميخوردند و اين بنظر حقير منافى با بيان سابق نيست چون مثل با ممثّل بايد مطابق باشد حال آنها هم با اهل مكّه مطابق است در كفران نعمت و تبديل آن بعقوبت و پس از انقضاء ايّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براى آنها عودت داد و اباحه فرمود بصيغه امر كه بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم كه حلال و پاكيزه
جلد 3 صفحه 323
است براى شما و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر عبادت مينمائيد خداوند يگانه را و دست از بت پرستيدن برداشتهايد و طالب رضاى خدا و خوشنودى پيغمبر او هستيد فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه در وقت كشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غير خدا آنرا ذبح كنند آنهم در صورت اختيار نه اضطرار بتفصيلى كه در سوره بقره ذيل همين آيه گذشت و اينجا بمناسبت مقام تكرار شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد جاءَهُم رَسُولٌ مِنهُم فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ العَذابُ وَ هُم ظالِمُونَ (113)
و هر آينه بتحقيق آمد آنها را پيغمبري از خود آنها پس او را تكذيب كردند پس گرفت آنها را عذاب و آنها ظالم بودند (وَ لَقَد جاءَهُم) مرجع همان اهل قريه بودند که مبتلاء بجوع و خوف شدند بواسطه كفران نعم الهي (رَسُولٌ مِنهُم) خداوند پيغمبري از خود آنها مبعوث فرمود که آنها هدايت شوند و از بلاء جوع و خوف نجات يابند و كفران نعمت نكنند و شكر گذار شوند آنها بعكس
جلد 12 - صفحه 200
فكذبوه تكذيب آن پيغمبر كردند و ايمان نياوردند فَأَخَذَهُمُ العَذابُ مثل صاعقه و صيحه و نحو اينها عذاب مهلك و از بين رفتند و هلاك شدند و هم ظالمون حال است يعني در حالي که آنها ظالم بودند هم بخود ظلم كردند که از نعم الهيه محروم شدند و خود را بهلاكت انداختند و هم برسول الهي ظلم كردند و او را تكذيب كردند و مستحق عذاب ابدي در قيامت شدند و از فيوضات اخروي محروم شدند سپس خداوند مؤمنين را گوشزد ميفرمايد و پند ميدهد که شما مثل اهل آن قريه نباشيد که كفران نعم الهي كنيد و تكذيب پيغمبر خود را كنيد که هم سلب نعم از شما ميشود و هم ببلا هلاك ميشويد و هم مستحق عذاب اخروي ميگرديد و بخود و برسول خود ظلم نكنيد لذا ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 113)- نه تنها نعمتهای مادی آنها در حد کمال بود که از نعمتهای معنوی یعنی وجود فرستاده خدا و تعلیمات آسمانی او نیز برخوردار بودند «و پیامبری از خود آنها به سوی آنها آمد (و آنها را به آیین حق دعوت کرد و اتمام حجت نمود) ولی آنها به تکذیبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ).
«پس در این هنگام عذاب الهی آنها را فرو گرفت، در حالی که آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم